درست شب قبل از نشست مطبوعاتي كريس دي برگ، به رغم ميل باطني رفتم و آلبوم «بي تو با تو» گروه آريان را تهيه كردم. به خاطر اين كه درست از همان روز اولي كه خبر اجراي كريس دي برگ- خواننده محبوب قديمي ام- با گروه آريان را شنيدم، يكهو بند دلم پاره شد؛ آخر چه طور مي شود سبك «گل آفتاب گردون»ي گروه آريان را حتي ذره اي به پاپ راك دهه 1980 نزديك كرد؟! اين قبول كه محسن رجب پور-تهيه كننده اين آلبوم و مديرعامل خوش فكر ترانه شرقي- براي اين اجرا و آوردن دي برگ به ايران زحمات بسياري كشيده، اما حالا كه خيال داشت شليك كند كاش هدفش را دقيق تر نشانه مي گرفت. متأسفانه به خاطر سياست هاي غلط چند ساله مسؤولان (از 1375 و اولين دوره جشنواره پاپ در ايران) اين اشتباه براي تمام مخاطبان، مسؤولان و خبرنگاران و حتي نويسنده هاي موسيقي در مطبوعات بايد پيش بيايد كه گونه موسيقي آريان (بگويم كه براي اين گروه حرفه اي ارزش قائلم اما شخصا سبك شان را دوست ندارم) را با مثلا «پاپ»ي كه به سبك كريس دي برگ گفته مي شود، يكي مي دانند! به نظرم رجب پور اگر ذره اي دامنه مشورت ها و نظرخواهي هايش از صاحب نظران واقعا اين كاره را گسترش مي داد واطراف اش را درست برانداز مي كرد، اتفاقا به سرعت به جواب مي رسيد. گيريم كاوه يغمايي رفته است و شرايط مناسبي براي اجرا ندارد، رامين بهنا و فرزام رحيمي چه طور؟ گروه «آور» را يادتان مي آيد؟ با گيتار ليدهاي حرفه اي آرش ميتويي؟ اصلا چرا راه دور برويم و از دوره پربار راك فارسي در سال هاي طلايي 1378 تا 1382 بگوييم؟ اگر رجب پور نگاهي به اسامي روي جلد آلبوم آريان هم بيندازد، خود جنس را احتمالا خواهد يافت؛ سيروان را مي گويم، سيروان خسروي كه كار ميكس و مسترينگ اين آلبوم تازه آريان را به عهده گرفته است. هنوز كار خوب او را توي آلبوم «تو خيال كردي...»اش يادمان نرفته كه چقدر به گونه سينت پاپ پهلو مي زد. راستي از خودمان تا الان پرسيده ايم كه چرا آريان در سراسر جهان اسم اش پيچيده و نام گروه شان در فلان كتاب رفته (كه باعث افتخاري است براي ما البته) اما نام خيلي از موزيسين هاي كلاس دار و صاحب سبك مان نه؟ خيلي دلم مي خواست همه اين سؤال ها را آن روز كنفرانس مطبوعاتي مي پرسيدم و جوابي مي گرفتم. گفتند نپرس! رفقا گفتند اگر اين سؤال هاي تند را مطرح كني، رجب پور روي دنده لج مي افتد و ديگر بايد از خير مصاحبه احتمالي اختصاصي با دي برگ بگذري! رفقا گفتند دست نگهدار شايد بشود اجازه اي براي مصاحبه گرفت! (فكر كنم الان كاملا معلوم شده كه فقط چه كسي مجوز اين را داشت كه با دي برگ مصاحبه كند!!) تازه آن روز يك سؤال گنده ديگر هم ذهنم را مشغول كرده بود، كريس دي برگ حتي به خودش زحمت ساختن يك ترانه تر و تازه براي اين آلبوم و اجراي جديد هم نداده و ترانه «The Words "I Love You"» در آلبوم 2004 «جاده اي به سوي آزادي» را براي اجرا با آريان پيشنهاد داده و متأسفانه اين ترك هم بدون داشتن ذره اي بدعت فقط مي توانيم بگوييم رميكس شده است. باور بفرماييد همين نكته ساده را كه با يك سرچ در اينترنت مي شود مشخص اش كرد و اصلا لازم نيست موزيك باز يا دي برگ باز باشي، خبرنگاران آن روز نمي دانستند!!
آن روز خيلي دلم مي خواست همه اين ها را مي پرسيدم و جلوي خواننده محبوب دوره نوجواني ام زار مي زدم كه استاد كريس دي برگ، ما ديگر به تماشاي فيلم هاي عمرمان و كنسرت هاي رؤيايي مان روي صفحه كوچك تلويزيون و چه بسا مانيتور كامپيوترمان عادت كرده ايم! دل مان كنسرت مي خواهد، خير سرمان مي رويم دبي اي تركيه اي جايي مي بينيم و حال اش را مي بريم، فقط تو را به تمام آن لحظه هاي خوبي كه با ترانه هايت:
«A spaceman came traveling» ، «The lady in red»، «Borderline»، «Fatal Hesitation» ،«Missing you»، «Sailor» و تمام قصه هاي ديگرت براي مان ساختي قسم مي دهم، شمايل ات را جلوي مان خراب نكن. آخر تو را به «دونه دونه دونه» خواندن چه؟! تو بايد همان Storyman ما آن طوري كه در ذهن مان شكل گرفته اي باقي بماني. لطفا خراب اش نكن كريس.
شما هم بنويسيد (5)...